آغاز پیدایش طب تسکینی در عالم خلقت
هرچند نگاهی ساده و گذرا به پیدایش طب تسکینی، موجب تسکین و ادامه روند این طب آغازین نمی شود اما به ناچار مجبورم کمی کالبد شکافی نمایم .
از آغاز خلقت که خالق یکتا اراده بر امور آفرینش نمود (سوره های مبارکه اعراف۵۴هود۷-فرقان۵۹-سجده۴-ق۳۸ و حدید)که به وضوح ذات الهی اشاره نموده اند و در آیات ۸تا ۱۲سوره مبارکه فصلت به مشرکان چنان توصیه می فرماید : ای رسول ، مشرکان را بگو شما به خدایی که زمین را در دو روز آفرید کافرید؟…(ادامه آیه شریفه را به عهده خواننده مقاله می گذارم ).
حال سوال اینجاست آیا خداوندی که با این همه قدرت جهان را در دو روز آفریده به ادامه حیات بنده خود نیاندیشیده؟ البته که اندیشیده اما در سوره مبارکه البلد آیه ۴ به انسان هشدار داده است که : «همانا ما انسان را در رنج و زحمت آفریده ایم . آیا آفرینش انسان برای خداوند رنج و زحمتی داشته است؟» پاسخ خیر
بلکه انسان در مسیر زندگی خود با انتخاب مسیر و جهت با رنج و زحمت مواجهه خواهد شد که از آن به عنوان درد های ذهنی و فیزیکی (درونی و بیرونی ) یاد می شود .
آیا خداوند برای تسکین درد انسان چاره ای اندیشیده ؟
صد البته که چاره آن آسان تر از رنج و زحمت است و چاره چیست ؟ تفکر ، تامل و تعمق در آیات و نشانه ها و خلقت خداوند و عقل که از آن می توان به اشاره برتری انسان به سایر مخلوقات نمود (مبحث عقل گرایی گسترده با موافقین و مخالفین این پیروان همراه است )
در مبحث عقل و احساس منطقه ای وجود دارد که از آن به عنوان خرد یاد می شود که انسان خردمند قادر به استفاده از عقل و احساس خواهد بود .
حال سوال اینجاست که با توجه به کوتاه و جزء توضیحات ، خداوند از انسان در سوره الرحمن سوال می کند : ای انس و جن چرا انکار می کنید ؟اصلا چه چیز رو انکار میکنید ؟ (نظر مولف) آیا انسان در حد انکار هست؟(کماکان این هشدار وجود دارد و انسان کماکان به ناسپاسی ادامه میدهد)
و جالب آن است همین انسان منکر زمانی که دچار زحمت می شود به همان خدایی که او را خلق کرده و هشدار داده پناه می برد و از او تقاضای عفو و بخشش می کند و طلب حاجت! (بماند که مبحث وسیع و دامنه آن در این مجال نمی گنجد)
آغاز پیدایش طب تسکینی در عالم خلقت
درد و تسکین هر دو مقوله ای هستند که از ابتدا با انسان متولد می شود و کماکان تا انتهای زندگی با او وجود خواهد داشت اما ریشه بنیادین این درد و تسکین ازکجا آغاز می شود ؟ زمانی که حضرت حق انسان را آفرید در عالی ترین شرایط تسکین بود و با تمرد از فرمان الهی، خود را دچار عذاب ساخت (قطعا با برنامه ریزی قبلی خداوند همراه بوده است – زیرا هیچ اتفاقی ، اتفاقی نمی افتد – حکمت . نظر مولف)
در این اتفاق تغییر وضعیت انسان اولیه از حالتی به حالتی دیگر نمود پیدا می کند (دگردیسی) اولین چالش انسان اولیه این بود چرا در اثر جابجایی وضعیت متغیر و حالت روحی متحول شده است؟ عبور و ورود انسان از نقطه مشخص به نقطه ای نامشخص ، از حالت تسکین به درد!
اینجا انسان از خالق خود راه چاره خواست که چگونه می توان به نقطه اول (مشخص) بازگردد ؟
بازگشت به نقطه اول
خالق با راهنمایی از نیروهای درونی که در وجود انسان قرار داده بود به او خبر داده و او را آگاه نمود که می تواند از نیروها کمک بگیرد تا بتواند به نقطه ابتدایی (مشخص) بازگردد . انسان اولیه با مراجعه درونی از آشفتگی ذهنی خود به عنوان درد و رنج ذهنی و عدم تعادل فیزیکی و سردرگمی خود را به عنوان درد فیزیکی یاد کرد (البته بعد ها دانشمندان به تفصیل در این مورد توضیح داده اند افلاطون ، ارسطو ، نیوتن و دکارت، )
اولین چیزی که در انسان وجود داشت این بود که بین خوبی و بدی را می توانست تشخیص دهد-وجدان- بود ( که باز بر می گردیم به برنامه ریزی خداوند که تا انسان موقعیت بد را تجربه نکند مفهوم موقعیت خوب را درک نمی کند-نظر مولف)
آشنایی انسان با وجدان باعث به وجود آمدن نیروی سرزنش و افسوس شد (پیدایش افسردگی) و از خود مرتبا سوال می کند که چرا با توجه به داشتن نقطه مشخص ، امروز وارد یک نقطه نامشخص شده ام !
انس با دعا و تسکین درد
خداوند که بر اساس ذات رحمان و رحیم خود همیشه و مدام بر مخلوق خود مهربان و ناظر بر ظاهر و باطن اوست به او بیان آموخت (سوره الرحمن) انسان از ندای درونی خود متوجه رموزی از پیدایش مکالمه شد (با هدایت خاصه خداوند) خداوند به او دعا را تعلیم نمود انسان زمانی که با دعا انس گرفت تسکین یافت اما زمان برطرف شدن درد را نمی دانست !
در استمرار ورزیدن به دعا تلاش کرد و این دعا یک نیم خط از نقطه عمود بر بدن و به سمت خلاف جاذبه آغاز شد . انسان با کاهش حجم روبرو شد حجمی که در اثر تخطی موجب افزایش غیر تعادلی فیزیکی و ذهن شده بود . انسان با غلبه بر جاذبه (که قطعا با توجه خداوند به انسان – سوره الرحمن-آیه شریفه۳۳) توانست اولین فضانورد باشد که فضای ذهنی خود را به شکل مسیری هموار و در یک راستا درآورد .
اینگونه ابتدایی ترین تسکین در عالم هستی توسط خداوند بنیاد گذاشته شد که انسان با توسل و دعا و توبه توانست به جایگاهی قابل قبول نزد خداوند بازگردد اما نه آن نقطه مشخص ثابت بلکه نقطه ای که در اثر متغیرات جهان همیشه دستخوش تحول خواهد بود و این مسیر رنج انتخاب شد که با تسکین توام شد . پس خداوند تمامی فنون را در بدو خلقت در اختیار انسان قرار داد. و بعد از این رویداد انسان به تدریج وارد مرحله متوالی و متناوب – درد و تسکین – شد.
با تسکین کامجویی از همسر و تحول شکل گیری نطفه و دگرگونی حالات زن (که قبل از اینکه این دگرگونی را تجربه نماید از بلوغ با دوران قاعدگی و پاک کنندگی که میتوان به عنوان آشنایی با پیش درد در زنان یاد کرد تا در مرحله زایمان که تحمیلی صورت نگیرد) تا تغییر پوست و رویشهای بدنی و صدا و لحن، اندام انسان و بیماری که در اثر بی توجهی نسبت به احساس نیاز واقعی با غیر واقعی صورت می گیرد .
انسان و غریزه
انسان به گونه ای ذاتی دارای یک سری منابع نیروهای غریبی است که شاید تا زمان مواجهه با موضوع آن هیچ گاه تجربه نکرده باشد، مثالی می زنم :
یک زن تا قبل از ازدواج شاید تصویری از فرزندداری داشته باشد که در هنگام بدو تولد فرزند تمامی این تصوایر با واقعیت و موقعیتی که در قرار گرفته متفاوت باشد اولین زن خلقت بدون تحصیلات آکادمیک فرزند به دنیا آورد و با هدایت غریزی که منشاء الهی دارد به رشد کودک خود پرداخت.( علم ، محصول تجربه سختی و مشقت های افرادی بوده است که درکشف پدیده های نوین تلاشی بی وقفه داشته اند) هیچگاه یک مرد نمی تواند درک یک درد از زایمان را داشته باشد . پس مجموعه آکادمیک که امروز در اختیار همگان قرارگرفته است ،ریشه ای در آلام پیشینیان دارد.
حس و لمس مادر
زنی که کودکی را به دنیا ارائه می دهد بدون هیچ آگاهی یا با آگاهی نسبی به دنبال کشف راز و رمز موجودی می گردد که زمانی درون او بوده و امروز به صورت یک موجودیت او را لمس می کند . لمس و حس دو واژه ای که جای بسیار تامل دارد . مادر در ابتدا کودک و جنبش او را حس می کند و متغیرات فیزیکی و ذهنی خود را اما بعد از تولد او را هم حس و لمس می کند . این دو واژه از ابتدای خلقت یک انسان با او به وجود می آید اما نکته جالب اینجاست که حس و لمس بدون درک امکان پذیر نیست . (خداوند بزرگ در سوره مبارکه القدر اشاره زیبایی کردند : و ما ادرئک ما لیله القدر- و تو چه می دانی شب قدر چیست؟ ادرئک درک کردن است کلمه درک وسعت زیادی دارد لطفا در دیکشنری به دنبال آن نگردید! )
درک مادر از فرزند
درک بی واسطه که به وجود می آید بستگی به درجه خلوص وت وجه به نشانه ها است . گاهاً مادری به اشتباه به جای لمس ، فقط حس می کند و برعکس. در این میان منطقه ادراکی و هنر ادراک در نقطه کور قرار می گیرد .در ادامه رشد کودک، مادر بی واسطه پی به رموز فرزند خود می برد ( گاهاً شنیدید که مادری دلش شور می زند که برای فرزندش اتفاقی افتاده به یاد داشته داشته باشیم بعضی از رموز هستی را هیچ علمی قادر به تعریف آن نمی باشد) کودک در بدو تولد آغوش مادر را حس و لمس می کند (مادر نائب خداوند اولین آموزگار بشر) و اولین تصویرهایی را که می بیند قطعا جدول شیمی مندلیف یا قانون اول نیوتن نیست! بلکه او ابتدا با هنرهای زیبایی که خداوند خلق نموده از طریق حواس ۵ گانه ( که هر کدام در بدو تولد تا ۴۰ روزه شدن کودک به تدریج کامل می شود) آشنا می شود . آغوش مادر(امنیت) – نوازش(آرامش) – صدای مادر(تنالیته)- تصویر(حجم)- لالایی (موسیقی اولیه)- بوسیدن(انتقال نیرو)- غذا دادن(تعادل سطح کالری)- بغل کردن (حمایت حسی لمسی)- لباس پوشیدن ( مراقبت دمایی)- بازی کردن با کودک ( تقویت پتانسیل )اسباب بازی ( رنگ و حجم) ….
و در پاسخ کودک، خندیدن(شارژ نیرو)- گریه کردن (هشدار وضعیت)- جیغ زدن( هشدار موقعیت دردناک که با توجه سن کم کودک قادر به نشان دادن منطقه درد نیست اما مادر ازتمام حواس خود در جهت درک موقعیت استفاده می کند) که برای هر کدام از نشانه ها دانشمندان نقاطی را مشخص نموده اند.(نظریه ها تا موفقیت ها فاصله زیادی دارند)که حوزه طب تسکینی که مجموعه از تخصص ها می تواند نقش داشته باشد و گاهی فردی خود چند تخصصی است .
با توجه به ابتدای خلقت کودک و رابطه او با مادرحال تصور کنید با توجه به رشد کودک و وارد شدن به جامعه سطح موارد ذکر شده در فرد کاهش پیدا می کند حال با توجه به این مصادیق (افت امنیت ، آرامش ، نوازش، ..) در بستر بیماری می توان انتظار داشت از انسانی که مابین طبیعت بیرونی و درونی او فاصله افتاده است بدون در نظر گرفتن نیاز حقیقی او، از او خواست که بهبود یابد؟
پیشینه الهی طب تسکینی
برای رفع این چالش زمینه طب تسکینی که همان پیشینه الهی دارد و خداوند از بدو خلقت آدمی راهکارهایی برای او به وجود آورده که هر گاه دچار درد شود تسکین در همان درد نهفته است و لازمه تیزبینی و ذکاوت و هوشیاری بالای متخصصینی است که در این حرفه طاقت فرسا ، مشقت بار مشغول به فعالیت هستند پوزیشن های بی نهایتی در موقعیت های درد وجود دارد همانطور که زانو انسان فقط در یک جهت خم می شود و نمی توان غیر از زاویه تعریف شده انتظاری داشت در ابعاد درد شناسی و طب تسکینی این زوایا به بینهایت عدول می کند . و دامنه وسیع این طب مستلزم آگاهی به صورت حرفه ای و مهارتی با تخصص سازگار در این رشته می باشد. مثال طب تسکینی با روش غیر دارویی همانند مثال آن است که بگوییم با ۷ نت موسیقی چند آهنگ می توان نواخت! یا با ۹ عدد ریاضی چند عدد می توان نوشت!
دارو تنها درمان نیست
قطعا این سوال بی پاسخ خواهد ماند . توجه به موسیقی بدن بیمار و ریتم بدنی و تونالیته فیزیکی آن نقش بسیار مهمی دارد . علیه الحاله درد با دارو یا پنهان یا ساکت یا ساکن می شود اما به طورکامل خارج نمی شود در طب تسکینی با توجه مسئولیت های هورمونی مغزی که هر کدام فرآیند ویژه خود را دارند و مسئول ترشح غدد درون ریز اساسی می باشند می توان با توجه تخصصی با این مقوله روند درمان و بهبود را تسریع کرد . بیماریهای خاص و صعب العلاج را با قطع تمام حس های مطلوب نمی توان درمان نمود آخرین مقطع موجودی یک انسان در یک موقعیت ناهموارشامل نیازهای بیشماری می باشد که حداقل نیاز آن( توجه) است.
برای کاهش استرس در بیماران جراحی ، قلب و عروقی ، ام اس ، پارکینسون ، سرطان …. طب تسکینی یک فرآیند موثر غیر قابل انکار می باشد و با کاهش اثرات تزریق دارویی و تسریع بهبودی مواجهه خواهیم شد. مجموعه طب های مکمل کمک بسیار شایانی به ادامه درمان خواهد کرد که امروزه جامعه جهانی به این رویکرد نگاهی دقیق و اثر بخش دارد .
گذری کوتاه بر تاریخ طب تسکینی در دنیای مدرن
طب تسکینی یا Palliative Medicine( عبارت Palliative از ریشه Palliativus بمعنی پوشاندن و استتار نمودن) که یکی از فلوشیپ های تخصص آنستزیولوژیست، در اکثر کشورهای پیشرو در علم طب بعنوان یکی از ارکان اصلی ارائه خدمات سلامت در جامعه شناخته شده است. این رشته از سال ۱۳۸۷ با تدوین کوریکولوم آموزشی بعنوان یکی از فلوشیپ های مشترک رشته بیهوشی وارد سیستم سلامت ایران گردید. ولی این رشته چگونه ایجاد شد؟
تعریف WHO از طب تسکینی
تعریفی که سازمان بهداشت جهانی از طب تسکینی ارائه داده است بدین شرح می باشد:
طب تسکینی رویکردیست که بواسطه شناسایی اولیه و ارزیابی کامل( بی عیب و نقص) و درمان درد و سایر مشکلات فیزیکی، روحی و روانی، کیفیت زندگی بیماران و خانواده آنها را در مواجهه با مشکلی که بواسطه بیماری تهدید کننده زندگی بروز نموده، از طریق مهار و تسکین آلام، بهبود و ارتقا می بخشد. “
به صورت کلی و با بسط این تعریف جوانب زیر شناخته می شود:
طب تسکینی تایید کننده و حمایت کننده از حیات و زندگیست، در عین حال مرگ را نیز به عنوان مرحله ای اجتناب ناپذیر و طبیعی از زندگی تایید می کند. یعنی همچنانکه طب تسکینی موافق اوتانازی نیست، اصراری نیز بر طولانی نمودن حیات (به هر قیمت) و تعویق مرگ ندارد.درد و سایر علایم آزارنده را تسکین می دهد. طب تسکینی تلاش دارد علایمی چون درد، تنگی نفس، ضعف، کاهش اشتها، تهوع، مشکلات خواب و افسردگی و غیره را کنترل و اداره نماید.جنبه های معنوی و روانی مراقبت از بیماران را تحت پوشش قرار می دهد .
طب تسکینی و کمک به بیمار
طب تسکینی با بهبود ارتباط دوجانبه، به بیمار کمک می کند تا کنترل بیشتری بر مراقبتهای خود داشته، گزینه های موجود جهت درمان خود را بهتر بشناسد.با ایجاد سیستم حمایتی از بیماران شرایطی را فراهم می کند تا بیمار تا آنجا که امکان دارد پیش از مرگ فعال و مستقل باشد. کمک می کند تا بیمار انرژی لازم برای انجام کارهای روزانه را داشته باشد. مهمتر از همه کرامت و شأن انسانی بیمار را حفظ و صیانت می کند. با ایجاد سیستم حمایتی ازخانواده بیماران شرایطی را فراهم می کند تا ایشان با وضعیت دشوار پیش آمده بواسطه بیماری و یا حتی شرایط فوت و سوگواری عزیزشان تطابق یابند. این اهداف در طب تسکینی بواسطه اقداماتی ارائه می شود که بعنوان مراقبتهای تسکینی (Palliative Cares) شناخته می شوند.
تاریخچه مراقبتهای تسکینی
تاریخچه مراقبتهای تسکینی به شکل فعلی با نام فرد بزرگواری قرین است که پایه گذار این رشته محسوب می شود. بانو سیسیلی ساندرز (Dame Cicely Saunders) متولد ۱۹۱۷ در انگلستان در بحبوحه جنگ جهانی دوم بعنوان پرستار، کمک رسانی به بیماران را آغاز نمود. در آن زمان بود که او به یکی از بیماران که مهاجری یهودی-لهستانی مبتلا به سرطان بود علاقه یافت و مراقبت از او را در آخرین روزهای زندگی آن فرد بر عهده گرفت. او با صرف هزینه شخصی و با نامیدن خود بعنوان “پنجره ای در خانه تو” حرکتی را آغاز نمود که در آینده به تاسیس اولین هاسپیس (Hospice) منجر گردید. او با ادامه روند مراقبت از بیماران لاعلاج و با ادامه تحصیل در رشته مددکاری اجتماعی تمام وقت و انرژی خود را در این زمینه بکار بست.
طب تسکینی در مراکز مذهبی
در آن زمان نگهداری و مراقبت از بیماران لاعلاج و در آستانه فوت اکثرا در مراکز مذهبی و توسط راهبان و یا افراد داوطلب انجام می گرفت. او برای علمی تر کردن مراقبتها و توانایی در ایجاد تحول در این زمینه، تحصیل در طب را برگزید و در سال ۱۹۵۷ با مدرک MBBS (Bachelor of medicine, Bachelor of surgery) وارد حرفه طبابت شد. همزمان او مطالعاتی جدی در زمینه کنترل درد را انجام می داد. تجربه، علم و تعهد او منجر به جلب حمایت های مادی و معنوی گردید و نهایتا پس از سالها مطالعه و بررسی جوانب مختلف مراقبت از بیماران ثعب العلاج و لا علاج، اولین مرکز نگهداری این بیماران با هدف ارائه مراقبتهای تسکینی بنام هاسپیس سنت کریستوفر ( St’ Christopher Hospice ) در سال ۱۹۶۷ کار خودرا در لندن آغاز نمود.
هاسپیس(Hospice)
هاسپیس (Hospice) در قرون وسطی به دیرهایی که جهت اقامت رهگذران و در راه ماندگان بود عنوان میشد که پس از مدتی مکانی جهت نگهداری برخی بیماران در آستانه فوت و مبتلا به بیماری های غیر قابل علاج گردید. در مرکز سنت کریستوفر نیز بیمارانی که امیدی به بهبود آنان نبود پذیرش می گردیدند. در طی پذیرش علاوه بر رسیدگی به مسایل بهداشتی و تسکین علایم آزارنده و درد، در تعامل با خانواده بیمار انواع سرگرمی ها برای آنان فراهم میشد. بیماران علاوه بر مصاحبت با دیگر بیماران و روانشناسان، امکان باغبانی، استفاده از موسیقی و نقاشی و نویسندگی و حتی آرایشگری را داشتند.
ماهیت پویای این مراقبتها بتدریج جنبه های دیگری مانند تخصص ها و فوق تخصص های مختلف و یا درمانهای مکملی چون موسیقی درمانی، نوردرمانی، کاردرمانی را نیز شامل شد و ماهیت چند تخصصی( interdisciplinary) مراقبتهای تسکینی شکل گرفت. با تلاش های خانم ساندرز در بسط و آموزش مراقبتهای تسکینی در اکثر کشورهای پیشرفته هاسپیس های متعدد راه اندازی وفعال گردید.با ورود مراقبتهای طب تسکینی به بحث کلاسیک طب، مشاهده گردید که تنها بیماران درحال فوت نیستند که از این مراقبتها نفع می برند و بسیاری از بیماران دیگر از جمله مبتلایان جدید به سرطان از همان ابتدای بیماری و همزمان با دریافت درمانهای دیگر می توانند تحت این مراقبتها قرار گیرند.
جدایی هاسپیس(Hospice) از طب تسکینی(Palliative care)
در حقیقت با دریافت این مراقبتها کیفیت زندگی و میزان رضایت بیماران و خانواده آنان بصورت بارزی افزایش می یافت. بدین نحو بود که مراقبتهای پیش از مرگ(Hospice) از مراقبتهای تسکینی(Palliative Care) جدا گردید. مراقبتهای تسکینی در بخش های بستری بیمارستان به صورت بخش مجزا و یا مشاوره و یا با استفاده از تشکیلاتی سیستماتیک در منزل نیز قابل ارائه بود. ولی هاسپیس ها مجموعه هایی خارج از سیستم بخش های بیمارستانی بودند. با بسط مراقبتهای تسکینی، طب تسکینی(Palliative Medicine) بعنوان مبحثی فوق تخصصی وارد سیستم آموزش پزشکی گردید و بسرعت گسترش یافت. بنحوی که دوره فوق تخصصی طب تسکینی از سال ۲۰۰۶ در آمریکا رسمیت یافته و اولین بورد فوق تخصصی طب تسکینی به متخصصین بیهوشی در سال ۲۰۰۸ ارائه شد. سازمان بهداشت جهانی طب تسکینی را یکی از معیارهای ارزیابی ارائه خدمات سلامت در هر کشور می داند و تلاش گسترده ای جهت بسط و گسترش این رشته در دنیا وجود دارد.
در حال حاضر ۷۵ کشور (معادل ۳۲ درصد کل کشورهای دنیا) فاقد اقدامات طب تسکینی می باشند و در بقیه کشورها از جمله ایران، به نحوی مراقبتهای طب تسکینی وجود دارد. خانم سیسیلی ساندرز که به پاس خدماتی که به بیماران و خانواده آنان ارائه داده بود و بعبارتی امکان داشتن کیفیت و کرامت تا آخرین لحظه حیات را برای ایشان فراهم نموده بود، لقب ‘Dame’ را از ملکه انگلستان دریافت نمود و این علاوه بر جوایز متعدد بین المللیست که بواسطه خدمات، آموزشها و انتشاراتش به او اهداء گردید. بانو سیسیلی ساندرز در سال ۲۰۰۵ در هاسپیس سنت کرستوفر، مکانی که تبلور قلب پاک مهربان و اراده پولادین او بود و با بر جا گذاشتن راهی زنده و پویا در مسیر عزت انسانیت، در صلح و آرامش چشم از جهان فروبست.
منابع:
Miller’s textbook of Anesthesia; 8th edition
Oxford textbook of Palliative Medicine;5th edition
Mapping Levels of Palliative Care Development; A Global Updates 2011
cicelysaundersorg/dame-cicely-saunders
https://en.wikipedia.org/wiki/Cicely_Saunder
www.stchristophers.org.uk/about/damecicelysaunders
نتیجه :
با بروز فرآیندهای مختلف بیولوژیکی و ژنتیکی و آثار مخرب علوم و فناوری تهاجمی و خروج انسان ازمقام انسانی و دلبستگی به عصر ماشینی و قرار گرفتن در بستر امواج مغناطیسی که به صورت تهاجمی بر بدن وارد و در نقطه ای تجمع و به عنوان درد از آن یاد می شود که ناخوشایندی حسی و ذهنی و فیزیکی را در بر دارد می توان با نهادینه کردن این طب و حمایت همه جانبه به سوی جامعه ای با طراوت که دغدغه مند نباشد پیش رویم.
هر خادمی شاید خالص نباشد
اما هر خالصی قطعا خادم است
President.Chair Profeesor Dr.Aminreza Arab
۳۱-AUG-2017
www.wssps-un.org